مروری بر کتاب کورتیس ام فیث: معامله گری از عمق وجود
در کتاب معاملهگری از عمق وجود، کورتیس ام فیست ابراین به بررسی یکی از مهمترین ابعاد معاملهگری میپردازد: استفاده از شهود و ترکیب آن با تفکر منطقی. این کتاب به ما نشان میدهد که چگونه میتوانیم از قدرت مغز و شهود خود برای تصمیمگیریهای بهتر در شرایط عدم قطعیت استفاده کنیم. در ادامه، به تفصیل مفاهیم این کتاب را مرور میکنیم.
شهود در معاملهگری: کلید تصمیمگیری در شرایط عدم قطعیت
آموزش غریزه برای بهترین نتایج
یکی از اصول اساسی کتاب این است که شهود میتواند ابزاری قدرتمند برای تصمیمگیری باشد. نویسنده اشاره میکند که ما باید غریزه خود را آموزش دهیم تا بهترین نتایج را به دست آوریم. این اصل نه تنها در معاملهگری، بلکه در زندگی روزمره نیز صادق است.
به عنوان مثال، نویسنده تجربهای شخصی از بازی گلف خود را مطرح میکند:
«ابتدا بیش از حد روی ضربات خود تمرکز میکردم، اما زمانی که به شهودم اعتماد کردم، ضرباتم با ثباتتر شد. یاد گرفتم که چگونه به ندای درون خود اعتماد کنم و نتیجه بهتری بگیرم.»
این تجربه نشان میدهد که گاهی اوقات، بیش از حد فکر کردن میتواند مانعی برای عملکرد مطلوب ما باشد. این اصل در معاملهگری نیز صدق میکند.
تحلیل منطقی در برابر شهود: یافتن تعادل در تصمیمگیری
بسیاری از معاملهگران به دلیل تاکید بیش از حد بر تحلیل منطقی، از پتانسیل کامل مغز خود استفاده نمیکنند. این افراد تنها از نیمکره چپ مغز خود که مسئول تفکر تحلیلی و منطقی است بهره میگیرند، در حالی که نیمکره راست مغز، که مسئول پردازش شهودی و درک الگوهاست، نادیده گرفته میشود.
آلبرت انیشتین این موضوع را به زیبایی بیان میکند:
«شهود هدیهای مقدس است و ذهن منطقی خادمی وفادار. اما ما جامعهای ساختهایم که به خادم افتخار میکند و هدیه را فراموش کرده است.»
جورج سوروس، یکی از بزرگترین معاملهگران دنیا، نیز بر اهمیت شهود تاکید دارد:
«من به غرایز حیوانی خود اعتماد زیادی دارم.»
تفاوت بین معاملهگری احساسی و شهودی
نویسنده توضیح میدهد که معاملهگری احساسی با معاملهگری شهودی متفاوت است. معاملهگری احساسی یعنی واکنش نشان دادن به ترس و امید، که اغلب به تصمیمات اشتباه منجر میشود.
اما معاملهگری شهودی به معنای استفاده از قدرت نیمکره راست مغز برای تصمیمگیری سریع و موثر است.
نقش نیمکره راست و چپ مغز در معاملهگری
تحقیقات جدید در روانشناسی و علوم اعصاب نشان دادهاند که شهود انسان میتواند پایهای برای تصمیمگیری سریع و مقتدرانه باشد. نیمکره راست مغز، که مسئول پردازش موازی اطلاعات است، میتواند در یک لحظه هزاران ورودی مستقل را پردازش کند. این قابلیت، نیمکره راست را به ابزاری قدرتمند برای معاملهگران با تجربه تبدیل میکند.
اما نکته مهم این است که اعتماد به شهود باید بر اساس آموزش صحیح باشد. اگر شهود معاملهگر به درستی پرورش نیابد، ممکن است تصمیمات او خطرناک باشد.
ترکیب تفکر تحلیلی و شهودی: کلید موفقیت در معاملهگری
برای دستیابی به بهترین عملکرد در معاملهگری، باید بین تحلیل منطقی و شهود تعادل برقرار شود.
- معاملهگران کوتاهمدت: بیشتر به نیمکره راست مغز اعتماد میکنند، زیرا زمان کافی برای تحلیل ندارند.
- معاملهگران بلندمدت: از تفکر تحلیلی نیمکره چپ استفاده میکنند، زیرا وقت کافی برای تحلیل و جمعآوری دادههای گذشته دارند.
- معاملهگران نوسانی: برای موفقیت باید از کل مغز استفاده کنند.
معاملهگران سیستماتیک در برابر معاملهگران اختیاری
معاملهگران به دو دسته تقسیم میشوند:
- معاملهگران سیستماتیک: تصمیمات خود را بر اساس قوانین مشخص و از پیش تعیینشده میگیرند.
- معاملهگران اختیاری: تصمیمات خود را بر اساس شهود و احساسات اتخاذ میکنند.
بیشتر معاملهگران موفق، ترکیبی از این دو رویکرد را استفاده میکنند. آنها به خوبی میدانند که چگونه از نیمکره چپ مغز برای تحلیل و از نیمکره راست برای شهود بهره بگیرند.
نحوه تقویت شهود برای معاملهگری موفق
برای اینکه بتوانید به طور موثر از شهود خود استفاده کنید، باید ابتدا تجربیات کافی کسب کنید. تمرین مداوم و کسب تجربه به شما کمک میکند تا مهارتهای شهودی خود را تقویت کنید.
یکی از مشکلات اساسی در معاملهگری این است که اشتباهات به زیان مالی منجر میشوند. اما معاملهگران میتوانند با استفاده از روشهای شبیهسازی و یادگیری غیرمستقیم، بدون به خطر انداختن سرمایه خود، شعور معاملاتی خود را پرورش دهند.
چالشهای استفاده از شهود در معاملهگری
اعتماد به ندای درون ممکن است با خطراتی همراه باشد. اگر معاملهگر به پیشداوریها یا اخبار بیش از حد توجه کند، شهود او تحت تاثیر قرار میگیرد.
نویسنده تاکید میکند که شهود باید بر اساس تحلیلهای منطقی و دادههای معتبر باشد تا نتایج درستی به همراه داشته باشد.
سوگیریهای شناختی: دشمنان پنهان معاملهگری شهودی و منطقی
یکی از موضوعات کلیدی که کورتیس ام فیست ابراین در کتاب معاملهگری از عمق وجود به آن اشاره میکند، تاثیر سوگیریهای شناختی بر تصمیمگیری معاملهگران است. حتی معاملهگران حرفهای نیز ممکن است قربانی این سوگیریها شوند، زیرا این تمایلات ذهنی به صورت ناخودآگاه عمل میکنند و بر قضاوتها و تصمیمات تأثیر میگذارند.
سوگیری شناختی چیست؟
سوگیری شناختی به اشتباهات سیستماتیک در تفکر و تصمیمگیری اشاره دارد که ناشی از پردازش اطلاعات به صورت ناقص یا غیرمنطقی توسط مغز است. این سوگیریها میتوانند باعث شوند معاملهگران به جای تصمیمگیری بر اساس واقعیتها، بر اساس باورها یا احساسات اشتباه عمل کنند.
نتیجهگیری: هنر استفاده از کل مغز در معاملهگری
بهترین روش برای موفقیت در معاملهگری، استفاده از هر دو نیمکره مغز است.
- نیمکره چپ مغز: مسئول تحلیل و ارزیابی منطقی.
- نیمکره راست مغز: مسئول پردازش سریع و شهودی.
تمرین و آموزش مناسب به شما کمک میکند تا این دو بخش مغز را به درستی به کار بگیرید و تصمیماتی بهتر در معاملات خود اتخاذ کنید. معاملهگران حرفهای همواره از این اصل بهره میبرند و از قدرت مغز خود به شکل چرخهای و متناوب استفاده میکنند.
پ.ن: کتاب معامله گری از عمق وجود توسط نشر چالش با ترجمه زینب آذریان به چاپ رسیده است.